۱۰۰ روز با جستار روایی یا ناداستان
16 اذر 1402 1 بعد از پیشنهاد استاد کلانتری دربارهی نوشتن مقالهی صد روزه، بیش از هر موضوعی کلمهی جستار
16 اذر 1402 1 بعد از پیشنهاد استاد کلانتری دربارهی نوشتن مقالهی صد روزه، بیش از هر موضوعی کلمهی جستار
آخرین بیمارم بود و سالن کلینیک خلوت. دختر نوجوان آمد و روی یونیت نشست. چند سال است خانوادگی بیمارم هستند.
ورمولد مرد میانسالی که به تنهایی با دخترش میلی زندگی میکند و به علت خرجتراشیهای میلی مستاصل شده است.
1- چرا همیشه مسواک می زنم اما باز هم دندانهایم پوسیده میشوند؟ چند روز پیش مراجعهکنندهای داشتم که برای
دیروز آن آقای سیسالهی درشت هیکل آمده بود. کمی میترسد و گذشته از آن اضطراب، تحمل ندارد به مدت بیش
با آنکه سالها از آن روزها میگذرد اما همیشه مثل یک مورد خاص و حل نشده در ذهنم مانده بود.
چند روز است چیزی منتشر نکردهام. نه به این دلیل که ننوشتهام. هرروز نوشتهام. حتا چند یادداشت را نصفهنیمه در
به نام خدا 9ابان1402 ساعت7:45صبح دیشب تلخ بودم. چیزی از درون ازارم میداد. چیزی گنگ و غیر معمول. انگار میخواست
۵ونیم صبح جمعه است. ساعت ۷ و نیم نوبت آرایشگاه دارم. زودتر بیدار شدم تا یک ساعت بنویسم چون میدانم
دکتر زهرادادآفرید هستم، دندانپزشک. فارغ التحصیل سال ۹۱ از دانشگاه تهران. پیش دبستانی بودم. منتظر شدم تا همهی بچهها برای بازی کردن به حیاط بروند. به آرامی در گوش هدیه دوستم گفتم: من و تو بمونیم توی کلاس. یه نقشه دارم. هدیه نمیخواست بماند. از آنجا که دوست جانجانیام بود و هنوز هم هست، پذیرفت که فقط تماشاگرم باشد…» ادامه
این سایت متعلق به دکتر زهرا دادآفرید است. ©۱۴۰۲ | طراحی و پشتیبانی: سعید قائدی، دانیال مرادی