بعدازظهر یک روز بهاری بود. ساعتی وقت برای کتاب خواندن داشتم. اما خیره به کتابخانهام نشسته بودم. نمیدانستم از کجا شروع کنم. انبوه کتابهای نخوانده چشمک میزدند.
چند جلدی را جدا کرده و کنار تختم گذاشته بودم. کتابهای نصفه نیمه خواندهشده برنامههای فیدیبو پلاس و طاقچه بینهایت، کتابهایپیدیاف رایگان موجود در تلگرام هم بودند.
نمیتوانستم انتخاب کنم. واقعا مشکل از چه بود؟ چه باید میکردم؟
دیروز در پادکست جافکری به اپیزودی گوش دادم که دکتر محمود تارا میگفت علت گمگشتگی و سردرگمی نسل حاضر داشتن گزینههای متعدد است. هر چه گزینههای ما محدودتر باشد انتخاب برایمان راحتتر است.
یاد گذشته افتادم. دوران مدرسه که اینترنتی در کار نبود. با اتوبوس و در گرمایتابستان به کتابخانهای آن سر شهر میرفتم و سه کتاب امانت میگرفتم. سه کتاب،چون بیشتر امانت نمیدادند. آنها را کامل میخواندم و میرفتم سراغ بعدیها.
بین خواندنشان، گوشی موبایلی نبود که بخواهم آن را چک کنم و یا وسوسه شوم کتابهای بیشتری سرچ کنم.
اگر چه اینترنت و دسترسی نامحدود ما به منابع شگفتانگیز است. اما گاهی زیادبودن گزینههای انتخابی ما را از مسیر منحرف میکند.
بارها شده وسط نوشتن و خواندن و هر کار دیگر وسوسه شدم موبایل را چک کنم واطلاعات جدیدی به دست بیاورم.
با وسواس خاصی هر کتاب جدیدی که معرفی میشود را اسکرین شات میگیرم تا بعدها آن را تهیه کنم.
دورههای نویسندگی مختلف را شرکت میکنم تا از چیزی عقب نمانم. توجیهام ایناست که ارزاناند و کاربردی.
نتیجه این شده که انبوهی از این دورهها دارم که تمریناتشان را نصفهنیمه انجامدادهام. شمار زیادی کتاب روی دستم مانده که به یک اندازه خوب و مفیدند.
فکر میکنم، چارهی کار را کم کردن گزینهها باشد. اینکه حداقل برای مدتی کتابجدیدی دانلود یا تهیه نکنم و دورهی جدیدی ننویسم.
ابتدای امسال تصمیم گرفتم نام کلمهی سالم را «مرور» بگذارم. مرور و بازخوانییک یا چند کتاب مفید.
مرور دورههایی که سال گذشته شرکت کردم و تعدادشان از دستم دررفته. شاید دردنیای امروز تمرکز داشتن روی یک مسیر، رمز پیروزی باشد.
فکر میکنم، موفقیت، باوجود بمباران اطلاعات و منابع، از آن کسانی است که روی اهداف مشخص به مدتطولانی متمرکز باقی میمانند.