16 اذر 1402
بعد از پیشنهاد استاد کلانتری دربارهی نوشتن مقالهی صد روزه، بیش از هر موضوعی کلمهی جستار در ذهنم تداعی شد.
تصمیم گرفتم خودم را دانشجویی در نظر بگیرم که هر صد روز، دربارهی یک موضوع مشخص میخواند و مینویسد و در وبلاگش نوشتهها را منتشر میکند. فرقش با تحقیقات دانشگاه این است که اینبار پای علاقه در میان است نه اجبار.
موضوع باید برایم به قدری جذاب باشد که بتوانم صد روز با آن زندگی کنم و خسته نشوم. به این نتیجه رسیدم که جستار همانی است که میتوانم صد روز و حتا بیشتر با ان کلنجار بروم و باز هم بخواهم دربارهاش یادبگیرم. شاید این به ذات جستار هم برمیگردد. قالبی که تابع قاعده و قانون مشخصی نیست و همین ویژگی دست نویسنده را برای نوشتن باز میگذارد.
جستار روایی، ناداستان، خویش زندگی نامه
داستانی که ردی از واقعیت در آن است. همیشه از خواندن روایت شخصی لذت بردهام. از شنیدن تجربهی افراد آشنا و غیرآشنا. افراد مرده یا درقیدحیات. برایم جالب است تا بدانم دیگران چطور با ملال زندگی کنار میآیند. چطور با شغلشان تا میکنند. کجا زندگی به آنها درسی داده که به تحول رسیدهاند.
در میان جستجوهایم به کتاب «فیلم جستار» رسیدم.
«الدوکس هاکسلی جستار را در حرکت میان سه محور توصیف می کند.
جستار ابزاری ادبی برای بیان تقریبن همهچیز دربارهی هر چیز است… جستار، به تیرهی ادبیای تعلق دارد که تغییرپذیری شدید ان را میتوان، به موثرترین شکل، در قالب چهارچوبی ارجاعی مبتنی بر سه مجور مطالعه کرد.
محور اول، محور امر شخصی و خودزندگی نامه نویسی است.
دیگری محور امر ابژکتیو، امر واقع و امر ملموس-خاص.
و سومی، محور امر انتزاعی –جهان شمول. اکثر جستارنویسان فقط در محدودهی یک و یا در نهایت دو محور از این محورهای سه گانه ی جستار احساس راحتی می کنند و بهترین عملکرد خود را ارایه می دهند.»
نام کتاب: فیلمجستار از مونتنی تا مارکز و بعد
نوشته تیموتی کوریگان
ترجمه نغمه یزدان پناه
نشر بیدگل نسخه فیدیبو
آخرین دیدگاهها