17اذر1402
بعضی کتابها انقدر پرکشش هستند که نمیتوانی دست از سرشان برداری و یک سری دیگر را باید نیمهخوانده رها کنی.
کتابهای زیادی هم هستند که باید آنها را جرعهجرعه سر بکشی. مثل نوشیدنی ارزشمند و خوشگواری که میترسی تمام شود و دلت نمی آید آن را یک نفس بخوری.
خوبی کتاب این است که می توانی بارهاو بارها آن را بخوانی و هر بار سراغش میروی به درک جدیدی از مطلب میرسی.
کتاب «رها و ناهشیار می نویسم» ادرلارا از این دست کتابهاست. کنار تختم است. هرروز چند صفحه را مزهمزه میکنم. خوب که با لذت خواندم میروم سراغ صفحات بعدی.
متن کتاب ساده و روان است. تمرینات کاربردی هستند. لحن شوخ و شنگ کتاب ادم را برای نوشتن به وجد میآورد. اگر فکر میکنی خاطرههای زیادی داری که باید بنویسیشان. اگر نوشتن برایت سخت است و یا دنبال نوشتن چیزی سادهتر از داستان میگردی باید به رها و ناهشیار سری بزنی.
ادر لارا واقع اینکاره است. اینکاره یعنی معلم نویسندگی است و فوتو فن کار را خوب بلد است. و این ناشی از سالها تدریس دوره های آموزشی برای جستارنویسان و خاطرهپردازان است. او چندین دهه برای مهمترین نشریات آمریکایی جستار روایی نوشته و می داند رهایی که در این ژانر وجود دارد مهمترین ویژگیاش است. اینکه جستار اسیر قاعده و قانون نمیشود و در قالب خاصی نمیگنجد.
لارا در آغاز کتاب مینویسد: «دوازده سال تمام هفتهای دو مطلب نوشتن بهتر از هر چیزی اهمیت فوتوفن را یادتان میدهد. ستوننویسی، مثل جستارنویسی یا وبلاگ نویسی گهگدار یا پراکنده فرق میکند. مطلبی که برای روزنامه مینویسی باید چند عنصر داشته باشد. قصهای برای گفتن، شیوهای برای گفتن این قصه و دلیلی برای گفتنش.»
با این همه میشود آن را فراگرفت. یک خاطره ممکن است خیلی ساده باشد و حتا هیجان هم نداشته باشد. اما شیوه روایت ما آن را خواندنی میکند.
لارا از ما میخواهد به صدای خودمان برسیم:
«صدا یعنی شخصیت شما روی کاغذ. یافتن صدای خود یعنی روی کاغذ هم شبیه خودتان به نظر برسید. برای این کار، باید زیروبمهای مصنوعیای را که در طول مسیر امتحان کردهاید یا در مدرسه یادتان دادهاند کنار بگذارید و صدای طبیعی خودتان را به گوش ما برسانید. همان صدای کمرمق لرزانی که با آن به دنیا آمدهاید.»
آخرین دیدگاهها