دکتر زهرا دادآفرید

یازده

23بهمن1402

امروز دیر بیدار شدم. ساعت 9 صبح. 9 چندان دیر نیست. ولی برای منی که تا قبل از بیداری بچه‌ها فرصت نوشتن دارم یعنی کارم تمام است. رفتم سری به آریا زدم. ابزار الکتریکی اش پهن زمین بود. داشت چراغ راهنما درست می‌کرد. صورتش به خاطر تب دیشب دانه‌های قرمز ریز زده بود. از بچگی همین مدلی است. شاید به خاطر پوست نازک و روشنش باشد.

ارمین به طرز عجیبی هنوز خواب بود. بی سروصدا برگششتم روی تخت. برای اینکه حالم خوب شود و ترغیب شوم به نوشتن، کتاب “رها و ناهشیار می نویسم” نوشته ادر لار را بازکردم. نام فصل ده این بود: طرح ریزی برای خاطره پردازی.

این بخش با جمله‌ای از ترومن کاپوتی شروع می‌شود:

«نوشتن قواعدی دارد. قواعدی درباره‌ی چشم انداز. درباره‌ی سایه روشن. درست مثل نقاشی یا موسیقی. اگر این قواعد را مادرزاد می‌شناسید که هیچ. وگرنه، یادشان بگیرید. بعد به سلیقه‌ی خودتان تعدیلشان کنید.»

چرا اینقدر ادر لارا کاربلد است. کاربردی وجذاب می‌نویسد. با ان لحن شوخ ولی به اندازه شوخ. لحنی که معلم هست و معلم نیست. اگر معلم است معلمی دوست داشتنی است. دلم می‌خواهد تا ابد به من درس نوشتن بدهد.

«حتا اگر هنوز آماده‌‌ی نوشتن کتابی واقعی نیستید، یادداشت بردارید. بعدتر یادداشتها بی نهایت به کارتان می‌آید. در یادداشتهایتان تصویر بسازید و به سبک ادبی بنویسید نه به سبک روزنوشت. موقع نوشتن جستار یا کتاب، جمله ای مثل اینکه این 5شنبه هم حال خرابی داشتم زیاد به کارتان نمی‌آید. شاید هنگام یادداشت برداری خیال کنید ثبت احساسات کار فوق‌العاده‌ای است اما بعدها ارزو میکنید کاش دقیقن می‌نوشتید آدمهای دیگر چه میگفتند. چه اتفاقی افتاد و اصلن چرخ ماشین چطور پنچر شد.»

«خاطره پردازی هم مثل جستار باید نشان بدهد قصه چگونه قصه‌گو را تغییر داده است. باید نشان بدهد کسی که زندگی گرفتارش کرده چطور راهی یافته تا جلوتر برود یا کسی که اغ دیده چطور با سوگش کنار آمده.»

«به قول ویویان گورنیک در کتاب “موقعیت و داستان”: نوشته‌ی خوب دو ویژگی دارد، روی کاغذ زنده است و خواننده حس می‌کند نویسنده‌اش در سفری اکتشافی است. به باور گورنیک همه‌ی خاطره پردازی‌ها درباره‌ی بارقه‌ای از بصیرت‌اند.»

«این توصیه‌ی چخوف یادتان باشد که از هر نوع توصیف وضعیت روحی شخصیتها بپرهیزید. سعی کنید وضعیت روحی شخصیت‌ها در کنش‌هایشان نمایان شود.»

با این حساب باید با جزیی نگاری بیشتری به نوشتن یادداشتهای روزانه‌ام بپردازم. شاید دانستن اینکه صورت اریا بعد از هر بار تب نقطه‌های ریز قرمز می‌زند به درد کسی نخورد اما به من تصویر می‌دهد و این تصویر شاید روزی برای نوشتن خاطره یا جستاری به کارم بیاید.

اشتراک گذاری
آخرین دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط